اسباب کشی
بایدخونمون روعوض میکردیم، باتووروجک خیلی سخت بود اخه یه لحظه تنها بازی نمیکردی وفقط بغل... اماباید میرفتیم. خونه خوبی بود که تو رو خدای مهربون اونجابهم هدیه داد امااون خونه اخاطره تلخی بهم داد که تحمل یه روز موندن هم درش نداشتم. بالاخره باهمه سختی هاش وسایل روجمع کردیم وباکمک باباجون به یه خونه خوشمل اومدیم. اتاقت رو چیدیم، خیلی خوشکل شده. عاشق پو وجوجه لجوجه هستی عسلک مامان. خداروشکر عادت ننی رو فراموش کردی وتوی گهواره میخوابی... امیدوارم خونه خوبی باشه. خونه ای که ما رو عاشقانه در کنارهم جابده، خونه ای که درش فقط خنده باشه ومهر ووفااااااااا....
نویسنده :
مامان زهره
15:49